وبلاگ موسیقی :چرا ساز را در تلویزیون نشان نمیدهند؟
سیاه کردنِ کاغذ است نوشتن گزارشی برای بررسی عملکرد تلویزیون در زمینه موسیقی؟ تکرار مکررات است گفتن اینکه چرا ساز را در این سازمان نشان نمی دهند؟ سوال بیهوده ای است اینکه مگر خطر نشان دادن آلات موسیقی از نشان دادن اسباب اعتیاد و اسلحه خطرناک تر است؟ اضافه کاری است گفتن این مطلب که 40 سال است که ساز را نشان نداده اید و ثمرش افزایش رغبتی مردم شد به موسیقی های آن طرفی، فراموش شدن اصالت های موسیقایی و ستاره شدن لیدی گاگا و مدونا و آدل؟ همه اینها هست؛ اما مگر می شود نشست و دید از رنجی عظیم که جامعه بزرگ اهالی موسیقی می کشند و دم نزد؟ دم نزد که چه بشود؟
آن هم وقتی این مثنوی هفتاد من که قرار است اشک به چشم بیاورد، چنان شرایط پیچیده ای رقم زده است که «گروتسک»ی مضحک رقم زده و خودِ صداوسیما هم منتقدِ عملکردش شده است. کنایه طعنه آمیز سریال «کلاه قرمزی» در همین ایام عید را دیدید که آن عروسکِ موبلند که «داداش گلم» صدایش می کردند، هر زمان که می خواست سازی بزند، رویش را به دیوار می کرد؟گفتگوی «علیرضا عصار» را در ویژه نامه نوروزی یادتان می آید که رو به مجری کرد و گفت: این دعوت را به شرطی قبول کرده است که سازش را نشان دهند؟ و دادند. یا پیانونوازی «سامان احتشامی» در برنامه ای دیگر را در روزهای دورتر، برنامه «هفت» را یادتان هست و ادای نواختنی که اعضای گروه پالت زمان اجرای برنامه انجام دادند به کنایه؟
اصلا همین پنجشنبه ای که گذشت، مگر در یکی از معدود برنامه های موسیقایی صداوسیما دو میهمان برنامه، تندترین انتقادها را به سیاست های صداوسیما نکردند؟ همه اینها را می گوییم و می نویسیم و می خوانند و دوباره در بر همان پاشنه می چرخد. دوباره ساز را نشان نمی دهند. دوباره از اولین لحظه ای که برنامه های صداوسیما شروع می شود تا آخرین لحظه آن، از قطعات موسیقی استفاده می کنند، بی آنکه حق و حقوقی برای خالقان آن قائل باشند و حتی نامی از آنها ببرند. «درِ» موسیقی انگار در این سرزمین همیشه به یک پاشنه خواهد چرخید. آن هم وقتی با نگاهی به برنامه های موسیقایی در ایام نوروز و مهمانانی که برنامه ها و شبکه های مختلف صداوسیما دعوت کرده بودند، تکلیف مان با این رسانه مشخص شد.
تلویزیون حالا بیش از هر زمان دیگری حامی موسیقی پاپ است؛ آن هم سخیف ترین و نازل ترین شکل آن. در حالی که سال هاست چهره های اصیل و استادان بزرگ موسیقی ایران در این رسانه ممنوع التصویر هستند - از محمدرضا شجریان مگر استاد بزرگتری داریم - و بسیاری دیگر نیز با این رسانه قهر کرده اند؛ باید چهره هایی چون حمید هیراد و بهنام بانی و حامد همایون در آن چنین حضوری جدی داشته باشند و مجریان تازه سلبریتی شده تلویزیون با غرور از حضور آنان حرف بزنند و وعده غافلگیر شدن مخاطبان شان را بدهند. گفتیم در این سرزمین همیشه در موسیقی به یک پاشنه خواهد چرخید؟
حالِ ناخوشِ تلویزیون
اما ماجرا را از زاویه ای دیگر هم می توان دید. همین خوانندگانی که نام بردیم مثل هیراد و بانی و حامد همایون؛ این روزها دیگر خیلی هم به صداوسیما وابسته نیستند. هر کدام شان یک کانال تلگرامی دارند - که گویا قرار است فیلتر شود و یک صفحه در اینستاگرام - که باوجود فضای مبتذل حاکم در آن گویا هیچ تهدیدی برای فیلتر شدن ندارد و در هر کدام شان صدها هزار نفر - گاهی تا چند میلیون نفر - بازدید کننده دارد؛ پس این اوضاع نابسامان صداوسیماست که دست به دامان ستاره های حبابی می شود. تلویزیونی که روزگاری بزرگترین چهره های موسیقی - شجریان و ناظری و لطفی- را به عنوان پشتوانه داشت و فیلمسازان بزرگ - تقوایی و کیمیایی و مهرجویی - با آن همکاری داشتند؛ حالا دستش خالی است. خالیِ خالی.
راه را هم تا اینجا به اندازه ای اشتباه رفته که بزرگان دیگر حوصله اصلاح شرایط و آمدن به آن را ندارند. پس می ماند همین جوانان تازه از راه رسیده که مخاطبان میلیونی دارند و در این میان شاید تعدادی از مخاطبان شان ترجیح دهند که ستاره محبوب شان را برای چند دقیقه ای هم که شده از این رسانه مشاهده کنند. مسئولان صداوسیما راه ساده تر را انتخاب کرده اند؛ دست به دامان ستاره ها شدند تا اصلاح اموری که رسانه «ملی» را به چنان وضعی انداخته که حتی همکاران سابقش نیز از آن به عنوان رسانه «میلی» یاد می کنند، به دست گیرند بی آنکه به این مسئله توجه داشته باشد که این بازی، یک بازی دو سر باخت است؛ هم برای خودش و هم برای مردمانی که هیچ دلشان نمی خواهد رسانه شان این شکل و شمایل را داشته باشد.
چرا ساز را در تلویزیون نشان نمی دهند؟
اینکه چه کسی بانی چنین امری است و چه کسی مانع از نشان دادن ساز در رسانه ملی می شود، کسی نمی داند. از همان سال های نخستین انقلاب بود که نمایش ساز در تلویزیون ممنوع شد؛ در حالی که حکمی شرعی در این باره داده نشده است. برای تایید این ماجرا کافی است که به صحبت های زنده یاد «صادق طباطبایی» اشاره کنیم که به نظر امام خمینی (ره) اشاره داشتند و اینکه ایشان از ترانه ای که در سوگ شهید مطهری ساخته و اجرا شده، به عنوان موسیقی مجاز و سازنده روح انسانی نام بردند. ایشان در بخشی از یک گفتگوی خود می گوید: «زمانی که از قول امام این فتوا در مورد موسیقی در یکی از روزنامه های آن زمان منتشر شد، من می دانستم که نظر امام خمینی درباره موسیقی به درستی بیان نشده است؛
زیرا همان زمان در برنامه های رادیو و تلویزیون موسیقی پخش می شد و مورد اعتراض امام هم قرار نمی گرفت. گرچه بودند مراجع و فقهایی که همان اندازه موسیقی را هم بر نمی تافتند و اصولا نسبت به کل موسیقی فتوای قاطع داشتند و انواع موسیقی را از هم تفکیک نمی کردند. در یکی از همان روزها شادروان مرتضی حنانه به دفتر کار من در نخست وزیری آمد و یک کاست از کارهای بدون کلام خود را برایم هدیه آورد. چند روز بعد آن کاست را نزد امام بردم و از ایشان خواستم آن را گوش دهند. ایشان بعد از شنیدن آن چند قطعه گفتند: این آثار اشکال شرعی ندارد. در همان سال های صدر انقلاب، روزی مسئولان اصناف از امام کسب تکلیف کردند که با فروشندگان آلات موسیقی چه باید کرد؟
امام در پاسخ قریب به این مضمون جواب دادند که سازها و ادوات موسیقی فی نفسه مشمول حکم حرمت قرار ندارند. نوع استفاده و موارد مصرف و شرایط جانبی است که تعیین کننده نوع حکم می شود. مانند تخته و مهره های شطرنج و بازی شطرنج که اگر به قصد قمار نباشد مشمول تحریم فقهی نمی گردد؛ بلکه هدف و نوع استعمال است که تعیین کننده است. حتی به یاد دارم که گروهی از نظامیان در حضور ایشان با ارگ به اجرای سرود پرداختند یا اینکه در روز افتتاح اولین دوره مجلس شورای اسلامی؛ ارکستر سمفونیک تهران در جایگاه هیأت رئیسه مجلس، قطعاتی را اجرا کرد؛ در حالی که برنامه به طور زنده از تلویزیون پخش می شد و فقهای سختگیر شورای نگهبان همگی در آن مجلس حضور داشتند و امام خمینی هم آن را مشاهده می کردند و آن را منع نکردند.»
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود؟
شاید باید همه چیز را به زمان موکول کرد. این ساده ترین و امیدوارکننده ترین مسئله است. مثلا امیدوار بود که بالاخره یک روز زنان به استادیوم بروند. یک روز ساز را از تلویزیون نشان دهند و یک روز «سعید مرتضوی» پیدا شود و برود حکم زندانش را بگذراند؛ سپردن به زمان اتفاق خوبی است. زمان حلالِ همه چیز است و خیلی چیزها را درمان می کند؛ به خصوص اینکه یادمان بیاید روزگاری خاویار و شطرنج هم ممنوع بود و حرام؛ هزاران سال از اولین سازی که به دست بشر ساخته شد می گذرد و می شود همین مدت زمان صبر کرد برای به نتیجه رسیدن این بحث اما اگر ماجرا برعکس شد چه اتفاقی رخ می دهد؟ مثلا محدودیت ها بیشتر شد؟ خب تا همین جا هم این اتفاق رخ داده است.
سال هاست اجازه نمایش ساز در پوسترها و بیلبوردهای شهری وجود ندارد و فقط تصویر خوانندگان و نوازندگان - که البته معمولا عکس نوازنده ای در هیچ تبلیغ شهری نیست - منتشر می شود. مسئله اینجاست که انگار صداوسیما خودش می داند که بازنده اصلی این ماجراست؛ برای همین هم هست که مثلا در یکی از شبکه های تلویزیونی اش - شبکه ای با نام شما - یک گروه موسیقی را نشان می دهد که با سازهای شان مشغول نواختن هستند و در حالی که همه از خوشحالی در پوست خود نمی گنجند و گمان می کنند که این آغاز راهی است که ممکن است صداوسیما آن را پی گرفته باشد؛ تهیه کننده اش در زودترین ساعتِ ممکنِ فردایش - برنامه صبح به خیر ایران - از این ماجرا عذرخواهی می کند
و می گوید کسانی که به این مساله دامن زده اند، همسو با رسانه های دشمن هستند و این یک اتفاقِ سهوی بود. این در حالی است که تاکنون هیچ تهیه کننده ای از پخش این همه موسیقی های مبتذل عذرخواهی نکرده است. از عدم پرداخت دستمزد خالقان آثار هم عذرخواهی نکرده است و اصلا کسی این زحمت را به خود نداده تا یک بار برای همیشه به این پرسش پاسخ دهد که: «چرا نمایش ساز در صداوسیما ممنوع است؟ » آیا ساز را وسیله لهوولعب می دانند؟ پس چرا موسیقی را پخش می کنند. مگر می شود ابزار یک چیز حرام باشد و خودِ آن حلال؟
اهالی موسیقی چه می گویند؟
برای روشن شدن بحث، اظهارنظر تعدادی از بزرگان موسیقی را در این باره مرور می کنیم و بار دیگر رجوع می کنیم به گفته های استاد «محمدرضا شجریان» که خود از اولین معترضانِ به این امر بود و خیلی سال ها پیش از آنکه از این رسانه از کار ممنوعش کنند، خودخواسته نامه ای به صداوسیما نوشت و گفت آثارش را پخش نکنند که البته آنها کردند تا آن اتفاقات عجیب و غریب در آن سال عجیب تاریخ معاصر رخ داد و نه تنها دیگر آثارش که ربنایش را هم پخش نکردند؛ خسروی آوازِ ایران اما در سال 74 که اوضاع موسیقی در صداوسیما را جالب نمی دید، نامه ای به ریاست سازمان (علی لاریجانی) نوشت و از پخش آثار غیرفاخر و موسیقی های کافه لاله زاری انتقاد کرد و لازم دانست که تلویزیون برای پخش آثار موسیقی یک شورای نظارت حرفه ای را مأمور کند.
اتفاقی که البته از آن سال تاکنون رخ نداده و شرایط هر روز از گذشته بدتر شده است. اما دیگر چهره های موسیقی هم در این باره اظهارنظرهایی دارند که همگی شبیه به هم است؛ مثلا «همایون شجریان» می گوید: «رسانه ملی که می تواند نقش بسیاری داشته باشد، ساز را نشان نمی دهد، ولی اگر نشان بدهد، موسیقی در این سرزمین دگرگون می شود. در برنامه «دستان» هم که به موسیقی می پردازد، یک گلدان جلوی نوازنده می گذارند.» یا «علیرضا قربانی» هم به این نکته اشاره کرده است که: «تلویزیون سلاح سرد را نشان می دهد؛ آن هم نه به عنوان یک شیء قبیح، اما از نشان دادن ساز اکراه دارند. این بزرگترین توهین است. در شبکه جام جم ساز و مضراب نشان می دهند اما شبکه های سراسری نه. این به دلیل داشتن برد تبلیغاتی در خارج از کشور است؟ این بوی ریاکاری می دهد که یکی از آفت های جامعه ماست.»
حمیدرضا نوربخش
در این میان اما «حمیدرضا نوربخش» - مدیر عامل خانه موسیقی به این مساله تاکید دارد که هیچ دلیل موجهی برای نشان ندادن تصویر ساز یا تصویر یک نوازنده به همراه نواختن سازش وجود ندارد. او می گوید: «هیچ حکم فقهی در این باره نیست. 40 سال است که جوانان این سرزمین را از دیدن سازهای ملی و اصیل شان محروم کرده اند و همین باعث شد تا سازهای غربی در کشور رواج پیدا کند. البته در این میان خودِ اهالی موسیقی نیز کم کاری کردند و تنها کسی که به این مساله واکنش نشان داد، استاد «شجریان» بودند که در نامه ای به صداوسیما خواستار آن شدند که تا شرایط به همین منوال است، آثارشان از این رسانه پخش نشود؛ در حالی که دوستانِ دیگر هیچ اعتراضی نکردند
و حتی از ایشان حمایتی هم انجام ندادند. آنها حتی حاضر شدند به صداوسیما بروند و بخوانند و بنوازند بی آنکه سازهایشان نشان داده شود. برخی از دوستان حتی حاضر شدند به صورت «پلی یک» برنامه اجرا کنند و در نتیجه صداوسیما هیچ خطری احساس نکرد و هرطور که خواست با موسیقی ایران و موسیقیدان برخورد کرد؛ بی آنکه هزینه ای پرداخت کند.» او می گوید که این تنها ضربه ای نیست که صداوسیما به هنرمندان موسیقی می زند؛ درحالی که رادیو و تلویزیون مدام آثار هنرمندان را پخش می کنند، کوچکترین هزینه ای برای هنرمندان نمی کنند: «نتیجه تمامی این بحث ها این شده است که امروز موسیقی بدون هویت گسترش بسیار زیادی پیدا کرده است و هنرمندان بسیاری مجبور به عزلت نشینی شده اند.»
کیوان ساکت
کیوان ساکت، آهنگساز و نوازنده سه تار، هم تنها نتیجه این اتفاق را رواج موسیقی های غربی می داند: «در حالی که رسانه ملی ما از نشان دادن ساز ابا دارد، صدها شبکه ماهواره ای هستند که در حال رواج موسیقی و سازهای خودشان هستند و از آنجا که هر چیزی که چشم بیند، دل آن را طلب می کند، مشاهده می کنیم که هم اکنون بسیاری از جوانانی که تار و سه تار را نمی شناسند، موسیقی های غربی را به خوبی گوش می کنند و می شناسند و تاثیرش را نیز در زندگی شان می توان مشاهده کرد.» همچنین «میلاد کیایی» - آهنگساز و نوازنده سنتور- هم در این باره می گوید:
میلاد کیایی
«این مساله سال هاست که بیشترین ضربه را به پیکره موسیقی ایران زده است؛ مساله ای که هیچ اتفاق بزرگی نیست و تنها نیاز به اندکی شهامت و جسارت دارد که برای همیشه برطرف شود. ضمن اینکه نشان ندادن ساز خودش تبعات دیگری هم دارد و آن خواننده سالاری است که ما امروز در موسیقی خودمان شاهد آن هستیم. مخاطبی که نه اسمی از آهنگساز می شنود و نه نامی از نوازندگان و تنها خواننده را می بیند، حق دارد که تصور کند این تنها خواننده است که خالق یک قطعه موسیقایی است؛ در حالی که خواننده تنها یک اجراکننده است.» اما «شاهین فرهت» - آهنگساز - نگاهِ دیگری به این ماجرا دارد و این سوال را مطرح می کند
شاهین فرهت
که مشخص نیست چرا این مساله تا این اندازه ابعاد گسترده ای پیدا کرده است: «کشور ما تنها کشوری در جهان است که ساز را در تلویزیون آن نشان نمی دهند. این اتفاق شگفت انگیز است؛ در حالی که در تمام دنیا این اتفاق در حال رخ دادن است و هیچ مشکلی هم به وجود نیامده است. خوب است مسئولان صداوسیما با خودشان فکر کنند که این اتفاق چه ثمراتی دارد؟ در حالی که امروزه همه به خصوص جوانان به مدد تکنولوژی و فضای جدید ارتباطی می توانند به همه چیز دسترسی داشته باشند، چرا باید ساز از تلویزیون نشان داده نشود؟ اصلا این چه معنایی می تواند داشته باشد؟ جز اینکه موسیقی بومی ما به فراموشی سپرده شود؟»
برای ثبت آگهی رایگان به سایت شهر24 مراجه کنید